(قسمت دهم)

 

در کاشان دختر نو جوانی را تنها به خاطر اینکه خانواده اش متهم به بابیگری

شده بودند به دستور علما و همکاری حاکم به فجیع ترین شکل ممکـــــــن

تجاوز کردند انهم در روزی که طبق معتفدات مذهبی شیعه مراسمی بر علیه

ظلم بر پا میگردد در روز عاشورا الواط واوباش کاشان شورش نموده در وسط

ملاعام در تعزیه جناب سیدالشهدا علیه الاف التحیه و الثنا  دختر با کره سیده را کشیدند و بکارتش را گرفتند 

این تجربه تاریخ است هر زمانی که پیشوایان مذهبی و حکومتی از فهـــــــم

تحولات جامعه خودگردند برای حفظ قدرت دستورات و اعمال جابرانــــــــــــه

و ظالمانه ای را به مردم اعمال می کنند و اما این هم اجربه تاریخ است که این گونه پیشوایان

و رهبران زور گو . طالم سرنوشتی جز سقوط و سکشت و نابودی نداشته و

ندارند

حکام مستبد قاجار یه با گرفتن رشوه نا چیری اموال و منافع ملت را به دولت ا

استماری روس و انگلیس میبخشیدند امتیاز تاسیس بانک امتیاز تاسیس خطوط

تلگرافی امتیاز راه اهن امتیاز استخراج معادن و منافع زیر زمینی امتیــــــــاز

تاسیس کشتی رانی در کارون امتیاز واگذاری راه های خمل و تفل تشکیل بر

یگاد قزاق زیر نظر روس ها و از همه مهتر کاپیتولاسیون که نقض استقلال قوه قضاییه و کشور بود ............................

همه این امتیازات ننگین در دوران قاجاریه داده شد لیکن کجتهدان و روحانیون بیشمار

نه اعتراظی کردند و نه توانایی درک اوضاع ایران را داشتند زیرا که در حوزه

های درس طلاب علوم دینی همان اندیشه های کهنه و واپسگرا تدریس می

شد و اجتهاد و ریاست ملیه جز بزرگی عمامه و غلیظ حرف زدن و عمامه دست

زوایده و یک نعلین پوست خربزه بیش نیست علم و زحمت و فضل منســــوخ

شده منتهی هر کدام که میخواستند خیلی حجتالاسلام تر باشند یک سفر

عتبات یا نجف اشرف امر را کامل میکرد در تهران فیر از علما و حکام و حکما سه

هزار نفر ادیب و فاضل و مورخ است که اعلب انها به طراری

حقه بازی عیاری کیسه بری و خوش گذارانی در مجالس جلوه ها دارند تطق

ها میکنند لیکن اغلب از ایشان مایه علمی ندارند اگر معانی و بیان یا یکی از

کتب تجویه را پیش ایشان گذاری از عهده درس دادن بر نیایند و اگر ابن ابــــی

الحدید یا مقدمه ی ابن خلدون یا درر و غرر سید مرتضی را بخوانند در اغلب

موارد هاجز مانده درک مطلب نمیکنند هر چند که علمی نداشتند لیکن القاب

انها طویل بوده و مردم بی سواد گمان میداشتند که در پس این القاب و در

زیز عمامه بزرگ انها علمی نهفته است و در نگاهداری این عناوین و القاب بی

نهایت غیرتمند بودند  اقا فضل الله که اسما فضل الله و لقبا مویدالعلما و الاسلام

از طرف شاه تایل گردیدند ............... یک وفتی میگفتند که من مویدالعلما هستم

سال دیگر به القا بعضی گفتند من مویدا العما و الا سلام هستم از قضا برات

نویس دیوان در بار در ضدور برات ایشان نوشت که مستمری (حقوق درباری )

جناب مویدالعلما فلان مبلغ است ............... وی در سراسر این کار نزد

مستوفی و برات نویس رفت و منازعه ها کرد و برات را پاره نمود تا در باره او

براتی نوشتند که لقب او مویدالعماو الاسلام نوشته شود

 

 


     مطالب مرتبط