
در قسمت قبل زندگی نامه و خلاصه ی تعدادی از فیلم های پولانسکی رو نوشتم وتاکید بسیاری داشتم که
مطلب ادامه دارد...دوستان زیادی توجه نکردند و نوشتند که ماه تلخ چرا جزء آثار برتر نیست !

تس
فیلمی رمانتیک و تراژیک ولی با دید پولانسکی !
دختری که نا خواسته و به طور غیر ارادی وارد جامعه ای پست و کثیف می شود و هر چه با شر و
پستی می جنگد ولی نمی تواند آن را شکست دهد تا اینکه خود وسیله ای می شود برای ایجاد شرارت !
دختری که با نهایت مظلومیت و با چهره ای معصومانه تبدیل می شود به ذاتی شرور و پست.
این نگاه رومن پولانسکی است که به این رومان جلا بخشیده... اگر که این رومان توماس هاردی را
بخوانید هیچ گاه تاثیر فیلم را نخواهد داشت...
پولانسکی خیلی استادانه در این فیلم توانسته درون پست یک فرشته را بیرون بکشد و این را به تصویر
در آورد.

ماه تلخ
از نظر بنده بی حرف ترین اثر پولانسکی است !
این فیلم درباره ی سفر دریایی یک زوج انگلیسی است که مرد جوان در آنجا با یک
نویسنده ی آمریکایی آشنا می شود و این آشنایی باعث می شود که او به طور ناخواسته شنونده ی
داستان های نویسنده ی آمریکایی شود.داستان هایی که محتوی آنها پر از ابهام است.
نویسنده ی آمریکایی که اسکار نام دارد خاطراتش را ازابتدا که بسیار رویایی ورمانتیک آغاز میشود
و پایانی همچون کابوس دارد را به اجبار برای مرد جوان تعریف می کند که ذهن و عقاید مرد جوان را
تا حدودی منحرف و شرور تر می کند...
ساختار فیلم ساختار بسیار قوی می باشد ولی فیلم نامه ی آن که توسط جان براون نوشته شده است
طبق نظر منتقدان فیلم نامه ای کلیشه ای به حساب می آید.
خاطرات تلخ این نویسنده ناشی از حوادثی تلخ است که از روحیه ی افراط و تنوع طلبی انسانی انتقاد
می کند و مخاطب را در دنیای خود فرو می برد تا آیینه ای جلوی این اعمال ذاتی و غریزی انسان بگذارد.
نگاهی باعث ایجاد عشق و عشق تبدیل به حسرت وحسرت تبدیل به یافتن و یافتن شهوت رو ایجاد می کند
و در آخر زاده ی همه ی این موارد نفرت است که پولانسکی با شیوه های زیرکانه اش این کار رو انجام
داده است...
او این قدرت را دارد که در نهایت اقتدار در عرض چندین ثانیه یک رابطه ی عاشقانه را به دعوایی
خشن تبدیل کند ( صحنه ی سر میز صبحانه که می می با اسکار شروع به بحث و جدال می کنند) شاید
می توان گفت که این دعوا بهترین دعوای ساختگی در تاریخ سینما است !
نگاهی کوتاه به نگرش منتقدان و مخاطبان در مورد این فیلم
من وقتی برای این مطلب در کتاب ها و وب های گوناگون تحقیق می کردم متوجه شدم حتی منتقدان معتبر
نیز زیاد دل خوشی از این فیلم نداشتند...
این نکته باعث شد من بیشتر تحقیق کنم تا مطمئن شوم این فیلم که بارها در رده های اول سینمای سبک
اکسپرسیونیسم قرار گرفته است آیا واقعا از نظر روانشناسی یا ساختاری دچار ضعف است یا نه !
حتی مخاطبان این فیلم اکثرا نظرشان این است که این فیلم فقط بر پایه ی سکس است و بی معنا و
شاید معنایی کلیشه ای! در واقع تاکید دارند که این فیلم ارزش بیش از یکبار دیدن را ندارد !
در قسمت قبل هم اشاره کردم که من وقتی این فیلم رو نگاه کردم فقط لحظه ای من را
تحت تاثیر قرار داد و به سرعت تاثیر آن محو شد ولی در کل نتوانستم از داستان او لذت ببرم...ولی مجددا
این فیلم رو نگاه کردم تا شاید چیزی دستگیرم شود! اینبار تاثیر همان بود ولی معکوس ! دفعه ی اول حق
رو به می می و امثال او دادم ولی دفعه ی بعد حق رو به اسکار و امثال او دادم ...
با دیدن دفعه ی سوم دیدم که من بسیار پرت شدم داستان های زیادی در آن نهفته است که هیچکدام
مفهوم یا نماد و یا پیام خاصی ندارند و مثل دیگر فیلم های این کارگردان بزرگ فقط یک چشم است که
می خواهد نشان دهد ازدواج و روابط مفرط حوادثی را به دنبال دارند که هیچکس نه متوجه ی آنهاست
و نه جرات بیان آنها را دارد...
شاید ما همه مخالف این نوع سکس باشیم...شاید وانمود کنیم که سکس عملی فرعی و حیوانی است...
ولی با رجوع کردن به درونمان متوجه خواهیم شد که اگر بخواهیم مشا بهات حیوانی را بگوییم بسیارند
(غذا خردن.خشمگین شدن.نفرت.حسادت...) و چرا این موضوع باید کنار رود ! حتی در دین در شریعت
و آداب هم ذکر شده که این عمل از لزومات زندگی است ولی نباید در آن افراط کرد و او را هدف
اصلی نامید...
پولانسکی در این نکات بسیار توجه کرده تا فقط حقیقت را بیان کند او در این فیلم تاکید به این موضوع
دارد که سکس فقط یکی از احتیاجات غریزی انسان است و نباید به عنوان معیار به آن نگاه کرد زیرا
همانند دیگر غرایز در اثر زیاده روی سرکوب خواهد شد و می تواند از همه ی نیازها مضر تر باشد...
ولی در نگاهی کلی منتقدان این فیلم رو از شاهکارهای پولانسکی می دانند و. خصوصا در ادبیات
سینمایی اکسپرسیونیسم همیشه اسم این فیلم در اولویت است !

مرگ و دوشیزه
این فیلم بر اساس نمایش نامه ی معروف مرگ و دوشیزه است که راوی آن پولانسکی است.در مورد
زنی است که در زمان حکومت دیکتاتوری توسط یکی از افراد رژیم که دکتر میردانا نام دارد مورد
تجاوز قرار می گیرد و بعد از سالها به طور اتفاقی دکتر مهمان خانه ی آنها می شود...
این فیلم با قطعه ی موزیک دوشیزه ی باکره از شوبرت آغاز می شود و با آن به پایان میرسد.در طول
فیلم برای مخاطب ابهامات زیادی ایجاد می شود ولی این ابهامات بسیار جذاب و بی نظیر هستند...
در ضمن یکی از شاهکارهای بازیگری بن کینگزلی در این فیلم است.

پیانیست
این فیلم یکی از دیگر اثرهای زیبای پولانسکی است.
من به طور کلی با فیلم جنگی رابطه ی خوبی ندارم ولی با دیدن این فیلم جنگ رو به طور واقعی
حس کردم...رومن که خودش خالق دردهاست و به ویژه که این جنگ را خود از نزدیک دیده و حس کرده
رو با شاهکاری دیگر از زبان یک پیانیست بیان می کند.
این داستان زندگی نامه ی ولادیسلاو اشلیپمن است که خود هنرمندی بسیار با استعداد است.این اثر
بسیار زیبا از زبان پولانسکی است پس نباید از آن به سادگی گذشت...
رومن نیز با این فیلم برنده ی جایزه اسکار بهترین کارگردانی شد ولی به علت پرونده ی تجاوز به
دختر 16 ساله در آمریکا در مراسم اسکار حضور نیافت.
در ضمن نمی توان شاهکارهای ادبی همچون مکبث ( اثر شکسپیر) و الیور توئیست( اثر چارلز دیکنز) رو
نادیده گرفت چه بسا که این شاهکارهای ادبی نیز از دید پولانسکی مورد تحلیل قرار گرفتند.
کارگردانهای بسیار زیادی شر و درونیات پست انسانی رو مورد بحث و تحلیل قرار دادند ولی در این
میان هیچ کس مثل پولانسکی نتوانست که در عین سادگی بسیار این موضوعات رو بیان کنند !
آیا می توان از آثار او به راحتی گذشت؟
آیا کسی به این زیبایی بعد شگفت انسانی رو زیر سوال برده؟
آیا کسی توانسته بی ادعا درونیات انسان رو تحلیل کند؟
در سال های اخیر به او نیز لقب "کوتوله ی سمی"داده اند (مجله ی نوتال)